بنده خدای خویشتن را چهل روز برای خدا خالص نکرد، مگر آنکه چشمه های حکمت از دلش بر زبانش [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
امروز: پنج شنبه 03 اسفند 23

باد ما را خواهد برد

در شب کوچک من افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهره ویرانیست
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی؟
من غریبانه به این خوشبختی می نگرم
من به نومیدی خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را میشنوی ؟
در شب اکنون چیزی می گذرد
ماه سرخست و مشوش
و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است
ابرها همچون انبوه عزاداران
لحظه باریدن را گویی منتظرند
لحظه ای
و پس از آن هیچ .
پشت این پنجره شب دارد می لرزد
و زمین دارد
باز میماند از چرخش
پشت این پنجره یک نا معلوم
نگران من و توست
ای سراپایت سبز
دستهایت را چون خاطره ای سوزان در دستان عاشق من بگذار
و لبانت را چون حسی گرم از هستی
به نوازش های لبهای عاشق من بسپار
باد ما را خواهد برد
باد ما را خواهد برد


 نوشته شده توسط غزل در سه شنبه 86/10/18 و ساعت 5:16 عصر | نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم

پرستوی مهاجر
غزل
یکی را دوست میدارم ولی افسوس او هرگز نمیداند . و هیچ وقت نباید به یک وبلاگ دل بست و هیچ گاه نباید به ظاهر وبلاگ و ظاهر انسان ها توجه کرد بلکه .......

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 1
مجموع بازدیدها: 76397
آرشیو
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
موسیقی وبلاگ من